سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت،شهدا،بسیج

«سید علی خامنه ای ثروتمندترین رهبر دنیاست!
چرا که:
خونی که در رگ ماست
همه هستی مان
جان ناقابل مان
و مختصر آبرویی که داریم
همه و همه
از آن خامنه ای است
که با این کلکسیون
و با این همه ثروت
ویلا ندارد… بیت دارد…
خانه اش به جای فرش
عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان
همه چیز ساده است
مثل خانه زهرا(س)
مثل خیمه حسین(ع)
و حسینیه امام خمینی(ره) دارد
و چفیه دارد
و عصایی که چوبش از شجره طوباست
و دست مجروحی که ریشه در "کف العباس” دارد»
 
حقیقتا درست هم هست؛ آیت الله خامنه ای ثروتمند ترین فرد جهان است، چون میلیون ها بسیجی جان بر کف دارد. ثروتمند ترین است، چون در عین مظلومیت، پر ابهت ترین است. ثروتمند ترین است، چراکه در دل طبقه مظلوم و محروم جامعه جای ویژه ای دارد. ثروتمند ترین است، چون از سلاله زهراست(س). ثروتمند ترین است، چون جانش را، جانی که برای مسلمین جهان عزیزتر از آن نیست، در راه دین و قران، ناقابل می داند...
و براستی چه ثروتی بالاتر و با ارزش تر از دشمنی بندگان دنیا؟ دشمنی کسانی که آنقدر از مال مردم مظلوم دنیا خورده اند که به دایره تبدیل شده اند!؟ گزارش سایتی که وابسته به رژیم خونخوار اسرائیل است و متعلق به آمریکا، علیه ایشان، آیا ثروت محسوب نمی شود؟ دشمنی ساده لوحانی که ابهت استکبار چشمانشان را کور کرده چطور؟ یا آنها که کمر بر بندگی دنیا بسته اند؟
به راستی که رهبر معظم انقلاب ثروتمندترین رهبر جهان است...
 
ذکر خاطرات برخی از مسئولان:
 
1. خاطره ای از آیت الله العظمی جوادی آملی:
یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودیم که فرزندشان آقا مصطفی هم نشسته بود. وقتی که سفره پهن شد، ایشان به فرزندشان نگاهی کرده و فرمودند: «شما به منزل بروید». من خدمت ایشان عرض کردم که اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند که ایشان فرمودند: «این غذا از بیت‌المال است، شما هم میهمان بیت‌المال هستید اما برای بچه‌ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند» من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به ایشان عطا فرموده‌اند. (فارس:8703210909)
 
2. خاطره ای از حجت الاسلام ناطق نوری:
به خاطر دارم جناب آقای هاشمی رفسنجانی که با آقا آشنایی دیرین دارند و رفیق بودند، تصمیم به خرید قطعه زمینی داشتند و به ایشان نیز پیشنهاد کردند که اجازه بدهید یک تکه زمین هم برای شما بخریم. فرمودند: شما می‌دانید که من اهل این چیزها نیستم. این روحیه زهد و بی‌اعتنایی به مال دنیا در ایشان بارز بود. (جام جم آنلاین:100944936073)
 
3. خاطراتی از حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی:
الف) در یکی از سفر‌ها که پسر آقا با لباس غیر روحانی همراه من بود، به هر کدام از ما یک کارتن چینی هدیه دادند که خانم آقا از آن استفاده نکرده و گفته بود "این ظروف از سطح زندگی ما بالاتر است و نمی‌توانیم از آنها استفاده کنیم. (فرارو:49202)
ب) یک بار آقا به دیدن خانواده شهید رفته بودند و پدر شهید به ایشان گفت: من از شما می‌خواهم که پسرهای من را صاحب خانه کنی و می‌دانم که شما هر کاری را اراده کنید می‌توانید انجام دهید. ولی آقا در پاسخ می‌گویند من 4 پسر دارم که هیچ کدامشان خانه ندارند و نتوانسته‌ام برای آنها کاری کنم. (فرارو:49202)
 
4. جمله ای از حجت الاسلام و المسلمین رشاد:
تا به حال چندین بار قصد کرده‌ام با تلفن همراهم از کف پاره‌پاره و ترک‌ترک نعلین آقا عکس بگیرم تا مظلومیت و ساده‌زیستی «سید علی» را به دیگران هم نشان بدهم. (تابناک:121010)
 
5. خاطراتی از دکتر حداد عادل:
الف) در سال 60 در اوایل ریاست جمهوری شان، یک شب در خدمتشان بودم و صحبت می‌کردیم. صحبت طولانی شد و ایشان گفتند: شام پهلوی ما بمان! من تصور کردم مثل بقیه جاها، ایشان زنگی می‌زنند و میزی در خور رئیس جمهور چیده می‌شود، لکن دیدم ایشان به منزلشان زنگ زدند و پرسیدند: «خانم! فلانی امشب مهمان ماست، شام چه داریم؟» من نشنیدم خانم چه جواب دادند،‌ ولی حرف ایشان را شنیدم که گفتند: «عیبی ندارد، هرچه هست،‌بگذارید توی سینی و بفرستید. اگر هم کم است، یک مقدار نان و پنیر هم کنارش بگذارید.» شاید خانمشان فکر می‌کردند این خلاف احترام مهمان است، ولی ایشان گفتند: «طوری نیست، نگران نباشید.» تلفن که قطع شد و گوشی را زمین گذاشتند، گفتند: «شام به اندازه یک نفر بیشتر نداشتیم و خانم نگران بودند. گفتم اشکالی ندارد.» بعد از 10 دقیقه یک سینی آوردند که در آن غذای معمولی به اندازه یک نفر بود و کنار آن نان و پنیر و مختصری مخلفات دیگر گذاشته بودند. این وضعیت ذره‌ای برای ایشان مشکل و مهم نبود و خیلی طبیعی و راحت برخورد کردند. من در دلم خدا را شکر می‌کردم و الآن هم شکر می‌کنم که یک کسی به دنیا به این شکل نگاه و این طور زندگی می‌کند. (فارس:8905280017)
ب) خاطره‌ای از سالهای قبل از انقلاب نقل کنم که خود ایشان در زمان ریاست جمهوری شان برای من تعریف می‌کردند. ایشان می‌گفتند من و آقای هاشمی مدتی تحت تعقیب ساواک و در خانه‌ای در خیابان گوته مخفی بودیم. پولی نداشتیم و زندگی خیلی بر ما سخت می‌گذشت. سر کوچه ما یک مغازه بقالی بود که مایحتاج خود را از او می‌خریدیم و به قدری به او بدهکار شده بودیم که خجالت می‌کشیدیم برویم و از او تقاضای نسیه کنیم. (فارس: 8905280017)
 
6. خاطراتی از حجت الاسلام و المسلیمن احمد مروی:
الف) یا 14 سال قبل یکی از مسئولین که می‌خواست آپارتمانی به قیمت 20 میلیون تومان در تهران بخرد و نامه‌ای به من داد که به دست رهبری برسانم، نامه را که به آقا دادم نگاهی کردند و گفتند واقعا نمی‌شود این خانه را ارزان‌تر بخرد، اصلا چه لزومی دارد منزل 20 میلیون تومانی بگیرد (ا.ط:بیست میلیون آن زمان خیلی بود!!)، بعد به من گفتند "می‌ترسم در حکومت و جامعه ما طبقه جدیدی از مرفهین ایجاد شود که به بیت‌المال هم دست اندازی کنند ". (الف:63548)
ب)  آیت‌الله خامنه‌ای به برخی مسئولین تاکید می‌کردند که هدایایی که از خارجی‌ها می‌گیرید و گران قیمت است مال بیت‌المال است نه مال خودتان؛ برای مثال به یکی از معاونین وزرا یک بنز گران قیمت هدیه داده شده بود که آقا گفته بود اینها در برابر هدایایی است که از بیت المال می‌برید پس مال بیت‌المال است، هدایایی هم که به خودشان داده می‌شود را یا به آستان قدس می‌دهند یا پخش می‌کنند. یک بار یکی از سران عرب چهار یا پنج عبای گران قیمت به آقا داده بود و آقا عباها را به من داده و گفتند این را ببر قم بفروش از پولش 14 و یا 15 عبا بخر بده به طلاب.
ج) چند سال قبل شب عید فطر دفتر بودیم برای استهلال و کار‌های آن، نماز را به امامت ایشان خواندیم بعد از نماز گفتند افطار را برویم منزل ما و ما تعارف کردیم که نه اگرچه تمایل داشتیم که برویم ایشان اصرار کردند که نه بیایید منزل ما، ما هم رفتیم، سر سفره چای بود و نان و پنیر و ظرفی حلوا، ما با این غذا‌ها خودمان را سیر نکردیم که برای غذای اصلی جا داشته باشیم، به اشاره از خادم آقا که پیرمردی است پرسیدیم خبری است گفت نه همین غذاست.  وقتی آقا رفتند این خادم گفت خانواده آقا رفته‌اند مشهد و برای خانه یک ظرف بزرگ حلوا درست کرده‌اند افطار همین را هر شب می‌خوریم، درباره سحری پرسیدیم گفت "هر شب من یک آبگوشتی برای سحر بار می‌گذارم و سحر با آقا می‌خوریم". (الف:63548)
د) درس خارج از ایشان خیلی کار می‌برد به انصاف از درس‌های بسیار خوب حوزه هم است، یک بار به آقا عرض کردم آقا دوستان رادیو مایلند درس شما را پخش کنند و درس برخی از مراجع قم را هم پخش می‌کنند، پرسیدند آیا درس همه پخش می‌شود و این امکان برای همه است، گفتم نه مگر رادیو چه‌قدر ظرفیت دارد، بعد گفتند پس من هم نمی‌خواهم پخش شود. (الف:63548)
 
7. خاطره ای از فرید حداد عادل:
آقا خیلی کتاب دارند، خیلی کتاب به ایشان هدیه می‌شود و خیلی کتاب هم می‌خرند و خیلی کتاب هم می‌خوانند. اما این محیط کاملا ساده است. کف آنجا موکت است. هیچ تجملات خاصی در آن نیست. نه اینکه امکان آن نباشد بلکه رهبری اجازه ورود تجملات به زندگی خودشان را نمی‌دهند. یک وقت هم به مناسبت تولد پسرم، آقا را دیدم و ایشان در گوش یحیی ما ( محی‌الدین) اذان گفتند. حاج آقا مجتبی به ایشان گفتند آقا فرید دوست دارند از شما یک چیزی به یادگار داشته باشند. مقام معظم رهبری گفتند یادگاری چه باشد؟ حاج آقا مجتبی چون می دانست من دوست دارم یک انگشتری از آقا بگیرم توصیفاتی کرد. ایشان فرمودند: فهمیدم و انگشترشان را دادند. (تابناک:153832)
 
8. خاطره ای از سرلشکر رحیم صفوی:
یک روز که در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم: اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هر چه هست با هم می خوریم. وقتی سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم غذای ایشان و خانواده شان چیزی جز املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم. (آوینی دات کام)
 
9. خاطره ای از مهندس حمید میرزاده:
در زمان ریاست جمهوری، حضرت آیت الله خامنه ای یک چک پنجاه هزار تومانی برای نخست وزیر وقت - مهندس میرحسین موسوی - ارسال می نماید و می فرمایند: این حداکثر پولی است که ممکن است از بیت المال در هزینه های شخصی بنده جابجا شده باشد، کمتر از این است ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید تا من مدیون بیت المال نباشم. (آوینی دات کام)


[ یکشنبه 92/12/11 ] [ 8:13 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب





بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 186594

☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼